معنا

۳۹ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

خیر الواسعه


خیر الواسعه

طرح نوشت : « از خویشتن خویش گذر باید کرد »


باید گذر کرد زاین دیار...، تا در پس این گذر، رسیدنی باشد.
رسیدنی بس سخت و بس طاقت فرسا، که تنها توشه ی سفرت درد است.
باید اهل درد شوی، و چه دردی!؟ دردی وصف ناشدنی...، که این قلم را به رعشه وامی دارد.
و تنها استقامت است، استقامت... « فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ »
و جز آن هلاکت است، هلاکت...
رسیدنی که در پس آن خیری نهفته است، خیر الواسعه.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روشنی دل



بسم الله نور النور.


ای دل روشن بمان! ضلالت به خود راه مده.
روشن بمان و روشنی ببخش...

تسلیم و محتاج باش به سر منشاء نور.
مؤمن و متوکل بمان به او...
که با او بودن عین روشنیست، و بی او بودن عین ضلالت.

رسیدن


پی نوشت : در این متن منظور از ضلالت، تاریکی دل است، در ابتدا می خواستم از ظلمت استفاده کنم که صرفا اشاره به تاریکی ظاهری داشت، اما ضلالت اشاره به تاریکی باطن دارد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نرسیدن


با خود عهد کرده ام که در این صراط حق، تسلیم اراده ی غیر او نشوم.

نرسیدن را هنوز در ذهن خود راه نداده ام!
اما چه می شود کرد؟
باید تسلیم اراده اش بود، و غیر از این باطل است.

به خود قول می دهم که کاسه ی «چه کنم» دست نخواهم گرفت!، زیرا که چراغ امیدم از لا به لای شکاف پریشانی خاطر، همواره سوسو می زند، و چندباره تسلی می بخشد این دل را.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نور امید




از شکاف پریشانی خاطر، نور امید سوسو می زند، و مایه تسلی این دل می شود.
و باز توکل به او...  و تسلیم اراده ی او.

و دیگر هیچ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کاش اسیر سکون نشوم


 کاش اسیر سکون نشوم! 

افسوس نوشت : ای کاش، کسی همراه بود...!

گله نوشت : ان شاءا... ان شاءا... گفتنمان بس راحت است، اما همت کردنمان بس دشوار.
بغض نوشت : ای بس نشینان، همت لازم است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راضی به رضای او


خدایا،

راضیم به رضای تو
تسلیمم به اراده ی تو

روز مرگ من باد آن هنگام که خارج از رضای تو قدم گذارم و راضی شوم به رضای غیر تو.
روز مرگ من باد آن هنگام که تسلیم شوم به اراده ی غیر تو.

پی نوشت : خدایا، مرا اراده ی راسخی ده که در راه رضای تو قدم گذارم و تسلیم اراده ی هیچ، غیر تو نشوم.
غم نوشت : هیچ کس همراه نیست، اوج همراهی بعضی، تنها ان شاءا... گفتن است!
امید نوشت : او با من است، و محتاج غیر او نیم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باید دین را کامل کرد!

باید دین را کامل کرد!

پی نوشت :

گفتمش;

برای دینم اراده می کنم!
و محب محبوبی می شوم.
و انتخاب می کنم، عاقلانه.
از خدا می خواهمش، و برای خدا...
برای دینم قدم می گذارم.
به دست می آورمش، با توکل به او.
و برای دینم زندگی می کنم «صبغة الله».
تا برای دینم کشته شوم «قتلوا فی سبیل الله».
و روزیمان دهند نزد او... «عند ربهم یرزقون»

باید دین را کامل کرد!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چه کنم که روضه ات برپا نیست؟


هوای ضجه زدن دارد این دلم ای مادر!، اما چه کنم که روضه ات برپا نیست؟
چه کنم که در این چهاردیواری تنها می توان سرد و بی صدا گریست؟
اشک امان بی امانم را بریده است!
از من بپذیر ای مادر،
که این دیده را توان خون گریستن نیست.

وصیت نوشت : خواهرم!، چادرت عطر چادر مادرم زهرا (سلام الله علیها) را به خود دارد، قدر آن بدان و مجاهدت کن!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

می نویسم!

می نویسم تا بماند و بدانند...، تا بمانم به آرمانم!

شعارنوشت : مدام تکرار کن « وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ » ای مجاهد...
غم نوشت : دلم به حال خودم می گرید زاینکه هوای اشک دارم، اما مجالی نیست، روضه خوانی نیست...!
دلم به حال شما می گرید ای بس نشینان کنج بی... بی... بی آمرغ!!

لغت نوشت :
بی آمرغ
  • بی قدر . بی ارزش . بی ارج . بی بها . بی فائده .

  • ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰