با خود عهد کرده ام که در این صراط حق، تسلیم اراده ی غیر او نشوم.

نرسیدن را هنوز در ذهن خود راه نداده ام!
اما چه می شود کرد؟
باید تسلیم اراده اش بود، و غیر از این باطل است.

به خود قول می دهم که کاسه ی «چه کنم» دست نخواهم گرفت!، زیرا که چراغ امیدم از لا به لای شکاف پریشانی خاطر، همواره سوسو می زند، و چندباره تسلی می بخشد این دل را.