می نویسم تا بماند و بدانند...، تا بمانم به آرمانم!
غم نوشت : دلم به حال خودم می گرید زاینکه هوای اشک دارم، اما مجالی نیست، روضه خوانی نیست...!
دلم به حال شما می گرید ای بس نشینان کنج بی... بی... بی آمرغ!!
لغت نوشت : بی آمرغ
خدایا! تو به من معنا دادی!
تا…؟!
خدایا! به من معنا ده، تا آنچه باشم که تو می خواهی!
نه آنچه این نفس آن را طلب می کند!
خدایا! به من معنا ده تا آن نباشم که نمی خواهی و آن نباشم که خود می خواهم!
خدایا! مرا تهی کن از خودی خود و منیت من!
خدایا! به من معنا ده تا آن بنویسم که تو می پسندی و آن ترسیم کنم که تو می طلبی!
آن ببینم که تو بدان بینایی بخشیدی مرا…
و آن بنگارم که تو می نگاری « صبغة الله »