چه کنم که روضه ات برپا نیست؟

هوای ضجه زدن دارد این دلم ^{ای مادر!}، اما چه کنم که روضه ات برپا نیست؟
چه کنم که در این چهاردیواری تنها می توان سرد و بی صدا گریست؟
اشک امان بی امانم را بریده است!
از من بپذیر ای مادر،
که این دیده را توان خون گریستن نیست.

وصیت نوشت : خواهرم!، چادرت عطر چادر مادرم زهرا ^{(سلام الله علیها)} را به خود دارد، قدر آن بدان و مجاهدت کن!

می نویسم!

می نویسم تا بماند و بدانند...، تا بمانم به آرمانم!

شعارنوشت : مدام تکرار کن « وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ » ای مجاهد...
غم نوشت : دلم به حال خودم می گرید زاینکه هوای اشک دارم، اما مجالی نیست، روضه خوانی نیست...!
دلم به حال شما می گرید ای بس نشینان کنج بی... بی... بی آمرغ!!

لغت نوشت : بی آمرغ

بی قدر . بی ارزش . بی ارج . بی بها . بی فائده .

به این عکس ها خیره شو

به این عکس ها خیره شو...

داخل گوگل اسم شهید زین الدین رو سرچ کردم و چندتا تصویر از این شهید رو داخل سیستمم سیو کردم و یه رتوش خیلی خیلی سریع روی تصاویر انجام دادم، از اولش بهتر شده، می گذارم تا شما هم استفاده کنید.

برای دریافت سایر تصاویر به ادامه مطلب مراجعه نمایید

تو به من معنا دادی

خدایا!  تو به من معنا دادی!

تا…؟!

---

خدایا! به من معنا ده، تا آنچه باشم که تو می خواهی!

نه آنچه این نفس آن را طلب می کند!

خدایا! به من معنا ده تا آن نباشم که نمی خواهی و آن نباشم که خود می خواهم!

خدایا! مرا تهی کن از خودی خود و منیت من!

خدایا! به من معنا ده تا آن بنویسم که تو می پسندی و آن ترسیم کنم که تو می طلبی!

آن ببینم که تو بدان بینایی بخشیدی مرا…

و آن بنگارم که تو می نگاری « صبغة الله »