ای آن کـه می بینـی مــرا!
رسیــدن یــا نرسیــدن برایـم یک معنــا دارد
و آن حاصـل تـوکــل به اوسـت...
که غیر از این خارج از عبـودیـتست و خارج از سعـادت.
ای آن کـه می بینـی مــرا!
رسیــدن یــا نرسیــدن برایـم یک معنــا دارد
و آن حاصـل تـوکــل به اوسـت...
که غیر از این خارج از عبـودیـتست و خارج از سعـادت.
باید گذر کرد زاین دیار...، تا در پس این گذر، رسیدنی باشد.
رسیدنی بس سخت و بس طاقت فرسا، که تنها توشه ی سفرت درد است.
باید اهل درد شوی، و چه دردی!؟ دردی وصف ناشدنی...، که این قلم را به رعشه وامی دارد.
و تنها استقامت است، استقامت... « فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ »
و جز آن هلاکت است، هلاکت...
رسیدنی که در پس آن خیری نهفته است، خیر الواسعه.