معنا

۲۸ مطلب با موضوع «وصف حال» ثبت شده است

ز هوای حبیب

تو چه کرده ای که ذره ذره محبتم ز هوای حبیب.
و قطره قطره رحمتت شده پهنای صورتم!

باران رحمت

پی نوشت :

قطره قطره رحمتت شده پهنای صورتم، اشاره به این داره که رحمت خدا به صورت کامل شامل حالم شده!
۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بود و نبودم کنار توست

در حضـورم ابهامیسـت...
مـادامی که بـود و نبـودم کنار توسـت.

در حضورم ابهامیست
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

در وادی سوء تفاهمات

در وادی سـوء تفـاهمـات
عاجـز ز درک حسن نیّـات


سوء تفاهمات

پی نوشت : در سـوء تفاهمـات خـود غرقیـم و عاجـز ز درک حسن نیّـات.

افسوس نوشت : در ایـن دنیـای بـی حسن نیّت!، غرق سـوء تفاهمیـم.


امام على علیه‏ السلام :

عَوِّدْ نَفْسَکَ حُسْنَ النِّیَّةِ وَ جَمیلَ الْمَقْصَدِ، تُدْرِکْ فى مَباغیکَ النَّجاحَ؛

خودت را به داشتن نیّت خوب و مقصد زیبا عادت ده، تا در خواسته ‏هایت موفق شوى.

غررالحکم، ح 6236

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شکسته بال


در بـی آشیـانـگی دنیــایـم، از فرطـ پـرزدن، شکستــه بـالــم!
۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شاکرانه می پرستمت

خــدایــا!

شاکـرانه می پرستمت!

نه از روی تـرس، که ز بـردگان باشم!

و نه از روی طلـب، که ز بازرگـانـان باشم!

شـاکرانه می پرستمـت، تا ز آزادگـــان باشم.


« شَاکِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ »
او شکرگزار نعمت های پروردگار بود، خدا او را برگزید، و به راه راست هدایتش کرد.
النحل 121

شاکرانه


امام علی علیه السلام :

گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند که این پرستش بازرگانان است. و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است و گروهی خدا را از روی سپاسگذاری پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
« حکمت 237 »
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رسیدن یا نرسیدن

ای آن کـه می بینـی مــرا!

رسیــدن یــا نرسیــدن برایـم یک معنــا دارد

و آن حاصـل تـوکــل به اوسـت...

که غیر از این خارج از عبـودیـتست و خارج از سعـادت.


رسیدن یا نرسیدن

پی نوشت :

در نگاهـم وصـال، کمـال است.
همین...

و اگـر غیـر از ایـن باشـد، کمــال را به وصــال نمی فروشــم!
هــرگــز!
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلتنگ و معتکف

با خود چه کرده ام که این گونه دلتنگت می شوم؟

که واژه واژه ها به زانو در آورم زوصف این ملالت.


معتکف



معتکف نوشت :

الهی...

این بار، بی صدای بی صدا معتکف می شوم به درگاه بی کرانت.

و می دانم، بی صدای بی صدا گذر خواهی کرد زخطایم، با بخشش جاودانت.

و بر این امیدم، که دگر دور نسازد اعمالم مرا زتو...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آرامش قبل طوفان

 چقدر سوت و کور شده وصـف حالـم!


چه بی موج و بی تلاطـم شده این دل دریـــا!


پی نوشت : نکند، این آرامش قبل طوفـان است؟
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خسته


روحم و خسته ی جسم
جسمم و خسته ی روح




پی نوشت : خدا اون روز رو نیاره که روح باشیم و خسته ی جسم!، چرا که در این صورت، نه روح کارایی خودش رو داره و نه جسمی که بر اثر فعالیت زیاد دچار خستگی شده.
باید جسم باشیم و خسته ی روحی که پرتکاپو و پرتلاش هست!، در این صورت جسم همواره در حرکت هست و فرمانبر روح.

پس نوشت : همون طوری که عرض کردم، باید جسم باشیم و خسته ی روحی که متعالی هست و پرتلاش، در این صورت در واقع جسم در مقابل روح کم توان شده و تحت فرمان روح متعالی قرار می گیره و خستگی جسم هم یک مسئله طبیعی خواهد بود، اما این خستگی با اراده ای که روح از اون برخوردار هست به سکون منجرب نمیشه.
در مقابل اگر روح باشیم و خسته ی جسم، خب بلعکس هستش، روح خسته شده و ساکن، در نتیجه این سکون باعث کم تحرکی جسم هم میشه.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پریشانی یاران


گفتمش:

که، پریشان ترم، زپریشانی یاران!

گفت :
همه ی عمر نالیدم زپریشانی یاران و نماندم هیچ.

گفتمش :
مانده ام زپریشانی و تنهایی.

گفت : زچه پریشانی؟
که او تسلی پریشانیست.

گفتمش :
تسلی پریشانی دل اوست و دگر هیچ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰