صبر پیشه کن!
برای تمام آن چیزهایی که به دست خواهی آورد،
و برای فراموشی آن چیزهایی که از دست داده ای.
باید گذر کرد زاین دیار...، تا در پس این گذر، رسیدنی باشد.
رسیدنی بس سخت و بس طاقت فرسا، که تنها توشه ی سفرت درد است.
باید اهل درد شوی، و چه دردی!؟ دردی وصف ناشدنی...، که این قلم را به رعشه وامی دارد.
و تنها استقامت است، استقامت... « فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ »
و جز آن هلاکت است، هلاکت...
رسیدنی که در پس آن خیری نهفته است، خیر الواسعه.
بسم الله نور النور.
ای دل روشن بمان! ضلالت به خود راه مده.
روشن بمان و روشنی ببخش...
تسلیم و محتاج باش به سر منشاء نور.
مؤمن و متوکل بمان به او...
که با او بودن عین روشنیست، و بی او بودن عین ضلالت.
پی نوشت : در این متن منظور از ضلالت، تاریکی دل است، در ابتدا می خواستم از ظلمت استفاده کنم که صرفا اشاره به تاریکی ظاهری داشت، اما ضلالت اشاره به تاریکی باطن دارد.