مرا چه شده که نصیبم جدایی ز تو گشت و اشکم، اشــک فراقــت.
دلم روضه خوان این جداییست و چشمم اشکبار این فراق.
صید گران مایه ای نبودم و نیستم، اما هرگز مرا چنین سوزان به داغ فراقت مبتلا نمی کردی،
هرگاه حرفی ز مشهد و زیارتت می شد، سرم را بالا می گرفتم،
و فخرم این بود که بارها به پابوست آمده ام،
من را خوش عادت کرده بودی،
اما حال... تنها، جا مانده ی کاروان زائرانت هستم!
مولای من؛
رهایم کن ز این دام،
و خود صیادم باش!
این بار هم صیادم باش.
یا سریع الرضا به حق الرضا علیه السلام...
به حق صاحب الزمان (عج)...